نگاهی تأملی به آراء ملاصدرا و کانت در باب انسان کامل

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار فلسفه، گروه فلسفه، دانشکده علوم انسانی،دانشگاه یاسوج،یاسوج،ایران

2 استادیار فلسفه، گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی،دانشگاه یاسوج،یاسوج، ایران

3 دانش آموخته رشته فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه یاسوج

10.22034/api.2024.2019749.1001

چکیده

مفهوم انسان کامل، یکی از مفاهیم چالش‌ برانگیز در فلسفه و عرفان می‌باشد، که تعاریف گوناگونی ‌از آن ارائه شده است.ارسطو انسان را «حیوانی ناطق وگاهاً حیوانی سیاسی» تعریف نمود. ابن عربی برعکس تعریف معلم اول، انسان را لطیف ربانی می‌داند که حق تعالی از روح و نفس رحمانی خود، در جسم انسان دمیده است و او را جامع حقایق عالم و حقایق حق قرار داده است. از آنجایی که ملاصدرا در مکتب فلسفی _ عرفانی خود به شدت متأثّر از آرای محی الدین عربی می‌باشد، انسان را خلیفه الهی و دارای جامعیت می‌داند. ایشان با پذیرش کثرت نوعی انسانی و انکار وحدت نوعی انسان‌ها، معتقد است، انسان به حسب نشئه باطنی دارای انواع گوناگون است و می‌تواند از تمام مراحل عبور کند؛ زیرا از حیث انسانیت، دائماً در حال ترقی از یک وجود به وجود دیگری است و در مرتبه ذات خاصی ثبوت ندارد. اندیشمند غربی، ایمانوئل کانت، به عنوان سر سلسه دار در مبحث انسان‌شناسی،معتقد است که همه چیز ـ خدا و هستی ـ با انسان معنا می‌یابد. همین انسانی که به دلیل محدودیت قوای شناختی، از حل و فصل مسائل مهمی؛ چون جهان و خدا ناتوان گردیده، زمینه گسترده‌ای را برای عقل عملی و اخلاق مهیا می‌سازد و دارای کرامت بی‌انتهاست. ملاصدرا و کانت دو متفکری هستند که با دو رویکرد متفاوت به این دو موضوع پرداخته‌اند. این مقاله در صدد است، تا با استناد به منابع اصلی و به شیوه توصیفی _ تحلیلی به بیان وجوه اشتراک و افتراق این دو اندیشمند اسلامی و غربی بپردازد.

کلیدواژه‌ها